نانوشتهها
۷/۲۴/۱۳۸۶
سگها پارس میکنند
سگها پارس میکنند
اشکهایم خشک میشوند
جمجمهام دیگر تحمل ندارد
نوزادان میخندند
کودکان میمیرند
در قلبم دیگر جایی نمانده
منجی منام
منجی توای
از عمرمان چیزی نمانده
از جمجمهات
از قلبات به من ببخش
تو را خواهم پرستید
پستهای جدیدتر
پستهای قدیمیتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
پستها (Atom)